دوستی...
|
|
من گمان مي كردم....
دوستي همچون سروي سرسبز،چارفصلش همه آراستگيست...
من چه مي دانستم...
سبزه مي پژمرد از بي آبي...
سبزه يخ مي زند از سردي دل...
من چه مي دانستم..!..
دل هركس دل نيست...
قلب ها زآهن و سنگ،قلب ها بي خبر از
.!.عاطفه اند.!.
نظرات شما عزیزان:
ادامه مطلب |
یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, |
|
|
|